- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر مرد رهی ز رهروان باش در پردهٔ سر خون نهان باش
2 بنگر که چگونه ره سپردند گر مرد رهی تو آن چنان باش
3 خواهی که وصال دوست یابی با دیده درآی و بی زبان باش
4 از بند نصیب خویش برخیز دربند نصیب دیگران باش
5 در کوی قلندری چو سیمرغ میباش به نام و بی نشان باش
6 بگذر تو ازین جهان فانی زنده به حیات جاودان باش
7 در یک قدم این جهان و آن نیز بگذار جهان و در جهان باش
8 منگر تو به دیدهٔ تصرف بیرون ز دو کون این و آن باش
9 عطار ز مدعی بپرهیز رو گوشهنشین و در میان باش