گر نیستی درون دلم آتش فراق از عمعق بخاری

عمعق بخاری

عمعق بخاری

عمعق بخاری

گر نیستی درون دلم آتش فراق

1 گر نیستی درون دلم آتش فراق کم هر زمان بسوزد از و استخوان و پوست

2 چندان بگریمی، که مرا آب چشم من برداردی روان و ببردی بکوی دوست

عکس نوشته
کامنت
comment