-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر تو مست شرابی چرا حشر نکنی وگر شراب نداری چرا خبر نکنی
2 وگر سه چار قدح از مسیح جان خوردی ز آسمان چهارم چرا گذر نکنی
3 از آن کسی که تو مستی چرا جدا باشی وز آن کسی که خماری چرا حذر نکنی
4 چو آفتاب چرا تو کلاه کژ ننهی ز نور خود چو مه نو چرا کمر نکنی
5 چو آفتاب جمال قدیم تیغ زند چو کان لعل چرا جان و دل سپر نکنی
6 وگر چو نای چشیدی ز لعل خوش دم او چرا چو نی تو جهان را پر از شکر نکنی
7 وگر چو ابر تو حامل شدی از آن دریا چرا چو ابر زمین را پر از گهر نکنی
8 ز گلشن رخ تو گلرخان همیجوشند چرا چو حیز و محنث نهای نظر نکنی
9 نگر به سبزقبایان باغ کآمدهاند به سوی شاه قبابخش چون سفر نکنی
10 چو خرقه و شجره داری از بهار حیات چرا سر دل خود جلوه چون شجر نکنی
11 چو اعتبار ندارد جهان بر درویش به بزم فقر چرا عیش معتبر نکنی