اگر بلاکش بیداد از شهریار گزیدهٔ غزلیات 142

اگر بلاکش بیداد را به داد رسی

1 اگر بلاکش بیداد را به داد رسی خدا کند که به سر منزل مراد رسی

2 سیاهکاری بیداد عرضه دار ای آه شبان تیره که در بارگاه داد رسی

3 جهان ز تیرگی شب بشوی چون خورشید اگر به چشمه نوشین بامداد رسی

4 سواد خیمه جانان جمال کعبه ماست سلام ما برسان گر بر آن سواد رسی

5 به گرد او نرسی جز به همعنانی دل اگر چه جان من از چابکی به باد رسی

6 بهشت گمشده آرزو توانی یافت اگر به صحبت رندان پاکزاد رسی

7 ورای مدرسه ای شیخ درس حال آموز بر آن مباش که تنها به اجتهاد رسی

8 غلام خواجه ام ای باد توتیا خواهم اگر به تربت آن اوستاد راد رسی

9 ترا قلمرو دل‌هاست شهریارا بس چه حاجتست به کسرا و کیقباد رسی

عکس نوشته
کامنت
comment