- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستانی ملک نه چرخ ز خورشید و ز مه بستانی
2 عارضت ماند در آبنوس جان ای سلطان چه شود گر نفسی عرض سپه بستانی
3 آن دلی کش همه خوبان نتوانند ستد تو از آن چشم سیه نیم نگه بستانی
4 بی گرو جان دهم و بوسه همی خواهم وام لیک شرطی که یکی بدهی و ده بستانی
5 دیدنت شد گنهم منتهی بر دیده نهم گر کشی چشمم و انصاف گنه بستانی
6 جان دهم نه کنی ارزد نه یکی صد جان آن که به صد ناز از آن گفتن نه بستانی
7 جان گریزانست ز خسرو اگر آن سو ای باد بگذری بوی از آن زلف سیه بستانی