گر تو یک ناوک از آن از امیرخسرو دهلوی غزل 1995

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستانی

1 گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستانی ملک نه چرخ ز خورشید و ز مه بستانی

2 عارضت ماند در آبنوس جان ای سلطان چه شود گر نفسی عرض سپه بستانی

3 آن دلی کش همه خوبان نتوانند ستد تو از آن چشم سیه نیم نگه بستانی

4 بی گرو جان دهم و بوسه همی خواهم وام لیک شرطی که یکی بدهی و ده بستانی

5 دیدنت شد گنهم منتهی بر دیده نهم گر کشی چشمم و انصاف گنه بستانی

6 جان دهم نه کنی ارزد نه یکی صد جان آن که به صد ناز از آن گفتن نه بستانی

7 جان گریزانست ز خسرو اگر آن سو ای باد بگذری بوی از آن زلف سیه بستانی

عکس نوشته
کامنت
comment