-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر یک شکر از لعلت در کار کنی حالی صد کافر منکر را دیندار کنی حالی
2 ور زلف پریشان را درهم فکنی حلقه تسبیح همه مردان زنار کنی حالی
3 روزی که ز گلزاری بی روی تو گل چینم گلزار ز چشم من گلزار کنی حالی
4 چون دیدهٔ من هر دم گلبرگ رخت بیند از ناوک مژگانش پر خار کنی حالی
5 صد گونه جفا داری چون روی مرا بینی بر من به جوانمردی ایثار کنی حالی
6 صد بلعجبی دانی کابلیس نداند آن ما را چو زبون بینی در کار کنی حالی
7 بردی دلم از من جان چون با تو کنم دعوی خود را عجمی سازی انکار کنی حالی
8 چون صبح صبا زانرو در خاک کفت مالد کز بوی سر زلفش عطار کنی حالی