گر نبودی در جهان امکان از عطار نیشابوری غزل 138

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

گر نبودی در جهان امکان گفت

1 گر نبودی در جهان امکان گفت کی توانستی گل معنی شکفت

2 جان ما را تا به حق شد چشم باز بس که گفت و بس گل معنی که رفت

3 بی قراری پیشه کرد و روز و شب یک نفس ننشست و یک ساعت نخفت

4 بس گهر کز قعر دریای ضمیر بر سر آورد و به خون دل بسفت

5 پاک‌رو داند که در اسرار عشق بهتر از ما راهبر نتوان گرفت

6 آنچه ما دیدیم در عالم که دید وآنچه ما گفتیم در عالم که گفت

7 آنچه بعد از ما بگویند آن ماست زانکه راز گفت نیست از ما نهفت

8 تربیت ما را ز جان مصطفاست لاجرم خود را نمی‌یابیم جفت

9 تا تویی عطار زیر بار عشق گردنان را زیر بار توست سفت

10 صورت جان است شعرت لاجرم عقل را نظم تو می‌آید شگفت

عکس نوشته
کامنت
comment