-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر نه نور او بودی نبودی چشم ما روشن و گر نه او نمودی رو که بنمودی خدا روشن
2 به ما آئینه ای بخشید و روی او در آن پیدا به ما نوری عطا فرمود از آن شد چشم ما روشن
3 سخن از دی و از فردا مگو امروز خود فردا خوشی بر چشم ما بنشین ببینش حالیا روشن
4 شب تاریک هجرانش به روز آور که وصل او شب ، روشن کند چون روز سازد چشم ما روشن
5 چراغ خلوت دیده ز شمع شکر برافروزی ببینی نور چشم ما درین خلوتسرا روشن
6 صفای جام می ما را نماید ساقی باقی بگیر این جام می از ما که تا گردد تو را روشن
7 دو چشم روشن سید نماید نعمت الله را به نور او توان دیدن جمال کبریا روشن