- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر خورشید خواهی سایه بگذار چو مادر هست شیر دایه بگذار
2 چو با خورشید همتک میتوان شد ز پس در تک زدن چون سایه بگذار
3 چو همسایه است با جان تو جانان بده جان و حق همسایه بگذار
4 تو را سرمایهٔ هستی بلایی است زیانت سود کن سرمایه بگذار
5 چو مردان جوشن و شمشیر برگیر نهای آخر چو زن پیرایه بگذار
6 فلک طشت است و اختر خایه در طشت خیال علم طشت و خایه بگذار
7 فروتر پایهٔ تو عرش اعلاست تو برتر رو فروتر پایه بگذار
8 فرید از مایهٔ هستی جدا شد تو هم مردی شو و این مایه بگذار