شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی
شاه نعمت‌الله ولی

ز سودای جهان بگذر از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1505

غزل 1505 ام از 2701 غزلیات

ز سودای جهان بگذر اگر سودای ما داری

1 ز سودای جهان بگذر اگر سودای ما داری هوای خویشتن بگذر اگر ما را هوا داری

2 مرو دور ای عزیز من بیا نزدیک ما بنشین چرا بیگانه می گردی نشان آشنا داری

3 خراباتست و ما سرمست و ساقی جام می بر دست از این مجلس گریزانی بگو عزم کجا داری

4 برو ای عقل سرگردان که من مستم تو مخموری ندارم راحتی از تو مرا زحمت چرا داری

5 فدا کن جان اگر خواهی که عمر جاودان یابی فنا شو از وجود خود اگر عشق بقا داری

6 ز خلوتخانهٔ دیده خیال غیر بیرون کن بگو ای نور چشم من به جای او که را داری

7 سبوی خود چو بشکستی به بحر ما چو پیوستی بشو غواص این دریا که دُری پربها داری

8 ندیم بزم سید باش اگر فردوس می جوئی حریف نعمت الله شو اگر نور خدا داری

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ز سودای جهان بگذر اگر سودای ما داری

شاعر شعر ز سودای جهان بگذر اگر سودای ما داری چه کسی است ؟

شاعر شعر ز سودای جهان بگذر اگر سودای ما داری شاه نعمت‌الله ولی می باشد.

شعر ز سودای جهان بگذر اگر سودای ما داری در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر ز سودای جهان بگذر اگر سودای ما داری چیست ؟

قالب شعر ز سودای جهان بگذر اگر سودای ما داری غزل است

مضمون اصلی شعر ز سودای جهان بگذر اگر سودای ما داری چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر