اگر در جلوه میری سمند از خواجوی کرمانی غزل 26

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

اگر در جلوه میری سمند باد جولان را

1 اگر در جلوه میری سمند باد جولان را بفرما تا فرو روبم به مژگان خاک میدان را

2 مکن عیب تهیدستان که در بازار سرمستان گدا باشد که بفروشد به جامی ملک سلطان را

3 چرا از کعبه برگردم که گر خاری بود در ره برآرم آه و در یکدم بسوزانم مغیلان را

4 اگر همچون خضر خواهی که دایم زنده‌دل باشی روان در پای جانان ریز اگر دستت دهد جان را

5 به فردوسم مکن دعوت که بی‌آن حور مه‌پیکر کسی کو آدمی باشد نخواهد باغ رضوان را

6 به بوی لعل میگونش به ظلماتی در افتادم که گر میرم ز استسقا نجویم آب حیوان را

7 چمن‌پیرا اگر چشمش بر آن سرو دوان افتد دگر بر چشمه ننشاند ز خجلت سرو بستان را

8 مگر باد سحرگاهی هواداری کند ور نی نسیم یوسف مصری که آرد پیر کنعان را

9 چو مستان حرم خواجو جمال کعبه یاد آرد ز آب چشم خون‌افشان کند دریا بیابان را

عکس نوشته
کامنت
comment