1 اگر رندی و می نوشی بیا میخانه ای داریم و گر تو عشق می بازی نکو جانانه ای داریم
2 اگر از عقل می پرسی ندارد نزد ما قدری وگر مجنون همی جوئی دل دیوانه ای داریم
3 درین خلوتسرای دل نشسته دلبری با ما هزاران جان فدای او که خوش میخانه ای داریم
4 تو گر گنجی همی جوئی در آ در کنج دل با ما که گنج ما بود معمور و در ویرانه ای داریم
5 همه غرقیم و سرگردان درین دریای بی پایان ولیکن هر یکی از ما نکو دُردانه ای داریم
6 چنین جائی که ما داریم به نزد او چه خواهد بود برای شمع عشق او عجب پروانه ای داریم
7 خراباتست و ما سرمست و سید جام می بر دست درین میخانهٔ باقی ، می مستانه ای داریم