- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر تو خلوتخانهٔ توحید را محرم شوی تاج عالم گردی و فخر بنی آدم شوی
2 سایهای شو تا اگر خورشید گردد آشکار تو چو سایه محو خورشید آیی و محرم شوی
3 جانت در توحید دایم معتکف بنشسته است تو چرا در تفرقه هر دم به صد عالم شوی
4 بودهای همرنگ او از پیش و خواهی بد ز پس این زمان همرنگ او شو نیز تا همدم شوی
5 چون نداری ز اول و آخر خبر جز بیخودی گر بکوشی در میانه بیخود اکنون هم شوی
6 رنگ دریا گیر چون شبنم ز خود بیخود شده تا شوی همرنگ دریا گرچه یک شبنم شوی
7 چیست شبنم یک نم از دریاست ناآمیخته گر بیامیزی تو هم در بحر کل بی غم شوی
8 ور در آمیزی ز غفلت با هزاران تفرقه چون نتابد بحر صحبت بو که تو محرم شوی
9 دل پراکنده روی از جام جم در آینه جز پراکنده نبینی از پی ماتم شوی
10 هیچ نبودی هیچ خواهی شد کنون هم هیچ باش زانکه گر تو هیچ گردی تو ز هیچی کم شوی
11 گر تو ای عطار هیچ آیی همه گردی مدام ور همه خواهی چو مردان هیچ در یک دم شوی