1 گر کار جهان ز غصه بی تاری نیست ما را سر و سودای جهان باری نیست
2 چون کار باختیار کس می نشود بهتر ز طریق بیخودی کاری نیست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای ماه رخت چراغ هر حور سرشت حسن تو صفای کعبه و شمع کنشت
2 مست تو عجب اگر بهوش آید باز از نغمه هشت چنگ در هشت بهشت
1 ای کز تو تنم ضعیف چون نال بود در صورت تو دلم زبون حال بود
2 ویرانه تر از ملک تنم نیست دگر جایی که وزیر چنگ در مال بود
1 ای آنکه بحسن و خوبیت نیست نظیر بر جرم من از بزرگیت خورده مگیر
2 جان بانو و دل بساقی و گوش بچنگ بیچاره کسی که در سه چنگ است اسیر
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به