1 گر کار جهان ز غصه بی تاری نیست ما را سر و سودای جهان باری نیست
2 چون کار باختیار کس می نشود بهتر ز طریق بیخودی کاری نیست
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 هفتاد سال شد که دل من در آتش است می سوزد و هنوز بدین سوختن خوش است
2 عیبم مکن که رفت ز دستم عنان دل من پیر و ناتوان و هوس تند و سرکش است
1 آتش رخی کز یاد او آهی زجان خیزد مرا چون شمع اگر نامش برم دود از زبان خیزد مرا
2 در حسرت ماه رخش از یارب شب سوختم یارب زهجرش تا بکی آه از فغان خیزد مرا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **