- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر ز پیش جمالت نقاب برخیزد ز ذره ذره هزار آفتاب برخیزد
2 جهان ز فتنهٔ بیدار رستخیز شود چو چشم نیمخمارش ز خواب برخیزد
3 به مجلسی که زند خنده لعل میگونش خرد اگر بنشیند خراب برخیزد
4 اگر به خنده در آید لبش ز هر سویی هزار نعرهزن بی شراب برخیزد
5 زمرد خط تو چون ز لعل برجوشد هزار جوش ز لعل خوشاب برخیزد
6 ز بس که بوی گل عارضش عرق گیرد ز خار رشک، خروش از گلاب برخیزد
7 ز بس که اهل جهان را چو صور دم دهد او قیامتی از جهان خراب برخیزد
8 جنابتی که ز دعوی عشق او بنشست چو غسل سازی از خون ناب برخیزد
9 که آن چنان حدثی تا که تو نگریی خون گمان مبر که به دریای آب برخیزد
10 خبر کراست که از بهر تف هر جگری ز زلف مشک فشانش چه تاب برخیزد
11 نشان کراست که از بهر غارت دو جهان ز آفتاب رخش کی نقاب برخیزد
12 اگر ادا کند از لفظ خویش شعر فرید ز پیش چشمهٔ حیوان حجاب برخیزد