- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر مرد راه عشقی ره پیش بر به مردی ورنه به خانه بنشین چه مرد این نبردی
2 درمان عشق جانان هم درد اوست دایم درمان مجوی دل را گر زنده دل به دردی
3 گفتی به ره سپردن گردی برآرم از ره نه هیچ ره سپردی نه هیچ گرد کردی
4 گرچه ز قوت دل چون کوه پایداری در پیش عشق سرکش چون پیش باد گردی
5 مردان مرد اینجا در پرده چون زنانند تو پیش صف چه آیی چون نه زنی نه مردی
6 مردان هزار دریا خوردند و تشنه مردند تو مست از چه گشتی چون جرعهای نخوردی
7 گر سالها به پهلو میگردی اندرین ره مرتد شوی اگر تو یک دم ملول گردی
8 باید که هر دو عالم یک جزء جانت آید گر تو به جان کلی در راه عشق فردی
9 بگذر ز راه دعوی در جمع اهل معنی مرهم طلب ازیشان گر یار سوز و دردی
10 عطار اگر بهکلی از خود خلاص یابد یک جزو جانش آید نه چرخ لاجوردی