جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

گر از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2427

غزل 2427 ام از 6329 غزلیات

گر باغ از او واقف بدی از شاخ تر خون آمدی

1 گر باغ از او واقف بدی از شاخ تر خون آمدی ور عقل از او آگه بدی از چشم جیحون آمدی

2 گر سر برون کردی مهش روزی ز قرص آفتاب ذره به ذره در هوا لیلی و مجنون آمدی

3 ور گنج‌های لعل او یک گوشه بر پستی زدی هر گوشه ویرانه‌ای صد گنج قارون آمدی

4 نقشی که بر دل می‌زند بر دیده گر پیدا شدی هر دست و رو ناشسته‌ای چون شیخ ذاالنون آمدی

5 ور سحر آن کس نیستی کو چشم بندی می‌کند چون چشم و دل این جسم و تن بر سقف گردون آمدی

6 ای خواجه نظاره گر تا چند باشد این نظر ارزان بدی گر زین نظر معشوق بیرون آمدی

7 مهمان نو آمد ولی این لوت عالم را بس است دو کون اگر مهمان شدی این لوت افزون آمدی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گر باغ از او واقف بدی از شاخ تر خون آمدی

شاعر شعر گر باغ از او واقف بدی از شاخ تر خون آمدی چه کسی است ؟

شاعر شعر گر باغ از او واقف بدی از شاخ تر خون آمدی جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر گر باغ از او واقف بدی از شاخ تر خون آمدی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر گر باغ از او واقف بدی از شاخ تر خون آمدی چیست ؟

قالب شعر گر باغ از او واقف بدی از شاخ تر خون آمدی غزل است

مضمون اصلی شعر گر باغ از او واقف بدی از شاخ تر خون آمدی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر