اگر مه روی من روزی از شاه نعمت‌الله ولی غزل 617

شاه نعمت‌الله ولی

آثار شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

اگر مه روی من روزی نقاب از رخ براندازد

1 اگر مه روی من روزی نقاب از رخ براندازد چو ذره آفتاب جان به پای او سراندازد

2 اگر شهباز عقل کل کند پرواز در کویش ندیده همچنان جزوی که از حیرت براندازد

3 حجاب دیدهٔ مردم خیال پردهٔ وهم است جمال او نماید رو حجابش گر بر اندازد

4 کند معدوم را موجود از الطاف وجود خود اگر از گوشهٔ چشمی نظر بر منظر اندازد

5 اگر سلطان عشق او به ملک دل فرود آید ندای غارت جانها روان در کشور اندازد

6 تجلی صفاتش را مظاهر در ظهور آرد ولی چون ذات بنماید نظر بر مظهر اندازد

7 به چشم مردمی یاری که روی سیدم بیند نخواهد تا نظر باری به روی دیگر اندازد

عکس نوشته
کامنت
comment