گر چنین بر ما کمان ناز پرکش از واعظ قزوینی غزل 347

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

گر چنین بر ما کمان ناز پرکش می‌شود

1 گر چنین بر ما کمان ناز پرکش می‌شود دل ز پهلوی من از تیر تو ترکش می‌شود

2 سنگ ره ما را ز فیض ناتوانی رهبر است عینک آری چشم پیران را عصاکش می‌شود

3 از خرد خالص نباشد، تا جنون در پرده است تا ز والا نگذرد، کی باده بی‌غش می‌شود؟!

4 هم‌نشین خاکساران شو، که دارد فیض‌ها از الفت خاکستر افزون عمر آتش می‌شود

5 بس که واعظ کامرانی مایه ناکامی است خاطرم از جمع گردیدن مشوش می‌شود

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر