- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر نه عشق شمس الدین بدی در روز و شب ما را فراغتها کجا بودی ز دام و از سبب ما را
2 بت شهوت برآوردی دمار از ما ز تاب خود اگر از تابش عشقش نبودی تاب و تب ما را
3 نوازشهای عشق او لطافتهای مهر او رهانید و فراغت داد از رنج و نصب ما را
4 زهی این کیمیای حق که هست از مهر جان او که عین ذوق و راحت شد همه رنج و تعب ما را
5 عنایتهای ربانی ز بهر خدمت آن شه برویانید و هستی داد از عین ادب ما را
6 بهار حسن آن مهتر به ما بنمود ناگاهان شقایقها و ریحانها و گلهای عجب ما را
7 زهی دولت زهی رفعت زهی بخت و زهی اختر که مطلوب همه جانها کند از جان طلب ما را
8 گزید او لب گه مستی که رو پیدا مکن مستی چو جام جان لبالب شد از آن میهای لب ما را
9 عجب بختی که رو بنمود ناگاهان هزاران شکر ز معشوق لطیف اوصاف خوب بوالعجب ما را
10 در آن مجلس که گردان کرد از لطف او صراحیها گران قدر و سبک دل شد دل و جان از طرب ما را
11 به سوی خطه تبریز چه چشمه آب حیوانست کشاند دل بدان جانب به عشق چون کنب ما را