1 گر کشد خاطر حزین باری بار خوبان نازنین باری
2 من که بیمار یک نگاه توام گر نمی پرسیم به بین باری
3 چون ندارد گریز حسن از عشق عاشقی همچو من گزین باری
4 چه نشینی بهر فسرده دلی در دل گرم من نشین باری
5 جان دهد اهلی از هوای لبت گر کسی جان دهد چنین باری
1 از که نالم که فغان از دل ریش است مرا هر بلایی که بود از دل خویش است مرا
2 شربت وصل تو بی زخم فراقی نبود لذت نوش پس از تلخی نیش است مرا
1 روز ابر است و دهد ساقی جان ساغر ما سایه رحمت او کم نشود از سر ما
2 یکدم ای عمر از درما نیز درآی پیش از آن دم که عجل حلقه زند بر درما
1 بسکه به دل می زنم سنگ که دلدار رفت کار دل از دست شد دست هم از کار رفت
2 حال چه پرسی زمن از هجر سوخت کار به مردن کشید قصه ز گفتار رفت