1 گر کشد خاطر حزین باری بار خوبان نازنین باری
2 من که بیمار یک نگاه توام گر نمی پرسیم به بین باری
3 چون ندارد گریز حسن از عشق عاشقی همچو من گزین باری
4 چه نشینی بهر فسرده دلی در دل گرم من نشین باری
5 جان دهد اهلی از هوای لبت گر کسی جان دهد چنین باری
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 نمود چاک گریبان تنت که نسترن است تو یوسفی و گواه تو چاک پیرهن است
2 حریف شاهد و ساقی کجا بود زاهد میان خضر و مسیحانه جای اهرمن است
1 جز وصل هوس نیست چو پروانه خسان را کو شمع که آتش زند این بوالهوسان را
2 ای گل که دمد از نفست بوی بنفشه زنهار مکن همد خود هیچ کسان را
1 ای به خاطر صد غبار از رشک تو آیینه را کرده چاک از دست تو ماه منور سینه را
2 با تن چون برگ گل پشمینهپوشی کردهای زان بنوت نافه پوشد خرقه پشمینه را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به