-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر زهر است اگر شکر چه شیرین است بیخویشی کله جویی نیابی سر چه شیرین است بیخویشی
2 چو افتادی تو در دامش چو خوردی باده جامش برون آیی نیابی در چه شیرین است بیخویشی
3 مترس آخر نه مردی تو بجنب آخر نمردی تو بده آن زر به سیمین بر چه شیرین است بیخویشی
4 چرا تو سرد و برف آیی فنا شو تا شگرف آیی غم هستی تو کمتر خور چه شیرین است بیخویشی
5 در این منگر که در دامم که پر گشت است این جامم به پیری عمر نو بنگر چه شیرین است بیخویشی
6 چه هشیاری برادر هی ببین دریای پر از می مسلمان شو تو ای کافر چه شیرین است بیخویشی
7 نمود آن زلف مشکینش که عنبر گشت مسکینش زهی مشک و زهی عنبر چه شیرین است بیخویشی
8 بیا ای یار در بستان میان حلقه مستان به دست هر یکی ساغر چه شیرین است بیخویشی
9 یکی شه بین تو بس حاضر به جمله روحها ناظر ز بیخویشی از آن سوتر چه شیرین است بیخویشی