- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر درآید ناگه صنم زهی اقبال چو در بتان زند آتش بتم زهی اقبال
2 چنانک دی ز جمالش هزار توبه شکست اگر رسد عجب امروز هم زهی اقبال
3 نشستهاند در اومید او قطار قطار اگر ز لطف نماید کرم زهی اقبال
4 میان لشکر هجران که تیغ در تیغست سپاه وصل برآرد علم زهی اقبال
5 هزار گل بنماید که خار مست شود هزار خنده برآرد ز غم زهی اقبال
6 به رغم حرص شکم خوار خوان نهد با دل هزار کاسه کشد بیشکم زهی اقبال
7 چو عشق دست برآرد سبک شود قالب دود بگرد فلک بیقدم زهی اقبال
8 چو صبحدم برسد شاه شمس تبریزی چو آفتاب جهان بیحشم زهی اقبال