امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو دهلوی

گر مرا با بخت کاری از امیرخسرو دهلوی غزل 1154

غزل 1154 ام از 2198 غزلیات

گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز مباش

1 گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز مباش ور به سامان روزگاری نیست، گو هرگز مباش

2 سر به خشت محتنم خوش گشت، گر تاج سری بهر چون من خاکساری نیست، گو هرگز مباش

3 من سگ خشک استخوانم بس که از تیر قضا بهر من فربه شکاری نیست، گو هرگز مباش

4 هر خسی را از گلستان جهان گل‌ها شکفت گر مرا بوی بهاری نیست، گو هرگز مباش

5 چهره زرین و سیمین سینه ترکان بسم با زر و سیمم شماری نیست گو هرگز مباش

6 آسمان‌وار است دامان مراد ناکسان گر مرا پیوند داری نیست، گو هرگز مباش

7 غم خود از عشق است، گو در جان من جاوید باد گر غمم را غمگساری نیست، گو هرگز مباش

8 عشقبازی با خیال یار هم شب‌ها خوش است با وی ار بوس و کناری نیست، گو هرگز مباش

9 سرخوشم از درد و درد از ساقی عیش و طرب بهر من چون درد خواری نیست، گو هرگز مباش

10 من خراب و مست یاران هم، که بردارد مرا؟ گر به مجلس هوشیاری نیست، گو هرگز مباش

11 مجلس عیش است و جز خسرو همه مستند اگر ناکسی و نابه‌کاری نیست، گو هرگز مباش

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز مباش

شاعر شعر گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز مباش چه کسی است ؟

شاعر شعر گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز مباش امیرخسرو دهلوی می باشد.

شعر گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز مباش در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز مباش چیست ؟

قالب شعر گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز مباش غزل است

مضمون اصلی شعر گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز مباش چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر