-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر همچو نی دم میزنم از سوز دل خون میرود ور خامشم در چنگ دل کارم به قانون میرود
2 دل از سر دیوانگی شد در پی مقصود و من حیران که آن بیدست و پا دور است ره چون میرود
3 تا از سر زلفت صبا بوی وفاداری شنید مستانه میآید در آن زنجیر و مجنون میرود
4 از درّ وصلت کآن گهر در قعر عمان غم است چون یاد میآرد دلم از دیده جیحون میرود
5 افسانه خوانم چون مرا از زلف آزاری رسد زخم چنان ماری اگر دانم به افسون میرود
6 گر نه خیالش در درون آمد خیالی از چه رو نقش خیال دیگری از دیده بیرون میرود