گر آه کنم زبان بسوزد از عطار نیشابوری غزل 230

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

گر آه کنم زبان بسوزد

1 گر آه کنم زبان بسوزد بگذر ز زبان جهان بسوزد

2 زین سوز که در دلم فتادست می‌ترسم از آن که جان بسوزد

3 این سوز که از زمین دل خاست بیم است که آسمان بسوزد

4 این آتش تیز را که در جان است گر نام برم زبان بسوزد

5 شد تیغ زبان من چنان گرم از سینه که تا میان بسوزد

6 مغزم همه سوختست وامروز وقت است که استخوان بسوزد

7 گر بر گویم غمی که دارم عالم همه جاودان بسوزد

8 صد آه کنم که هر یکی زو دو کون به یک زمان بسوزد

9 عطار مگر که خام افتاد شاید که ز ننگ آن بسوزد

عکس نوشته
کامنت
comment