- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر آه کنم زبان بسوزد بگذر ز زبان جهان بسوزد
2 زین سوز که در دلم فتادست میترسم از آن که جان بسوزد
3 این سوز که از زمین دل خاست بیم است که آسمان بسوزد
4 این آتش تیز را که در جان است گر نام برم زبان بسوزد
5 شد تیغ زبان من چنان گرم از سینه که تا میان بسوزد
6 مغزم همه سوختست وامروز وقت است که استخوان بسوزد
7 گر بر گویم غمی که دارم عالم همه جاودان بسوزد
8 صد آه کنم که هر یکی زو دو کون به یک زمان بسوزد
9 عطار مگر که خام افتاد شاید که ز ننگ آن بسوزد