- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر در خواب بینم لنگر آن کوه تمکین را تهی ز آتش کند خواب گرانم سنگ بالین را
2 مصور می نماید خال و خطش خانه زین را مرصع می کند لعل لب او، جام زرین را
3 نباشد هر دلی شایسته تصدیع دلداری مکن زنجیر هر دیوانه یی آن زلف پرچین را
4 چه همچشمی نماید جام می با گردش چشمی که کیفیت دهد امروز یادش بزم دوشین را؟
5 دل بی لنگرم چون پا فشارد پیش دلداری که شوخی های او از جا درآرد کوه تمکین را؟
6 غم او را به یادی دردمندان داده اند از کف چرا دارد دریغ از وی کسی خود جان شیرین را
7 گذشتن نیست بر اهل نظر، آسان ازین گلشن بود خار تعلق هر گلی دامان گلچین را
8 پر است از گرد بی انصافی، این کلفت سرا واعظ همان بهتر که کس پوشد ز یاران چشم تحسین را