اگر در خواب بینم لنگر آن از واعظ قزوینی غزل 57

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

اگر در خواب بینم لنگر آن کوه تمکین را

1 اگر در خواب بینم لنگر آن کوه تمکین را تهی ز آتش کند خواب گرانم سنگ بالین را

2 مصور می نماید خال و خطش خانه زین را مرصع می کند لعل لب او، جام زرین را

3 نباشد هر دلی شایسته تصدیع دلداری مکن زنجیر هر دیوانه یی آن زلف پرچین را

4 چه همچشمی نماید جام می با گردش چشمی که کیفیت دهد امروز یادش بزم دوشین را؟

5 دل بی لنگرم چون پا فشارد پیش دلداری که شوخی های او از جا درآرد کوه تمکین را؟

6 غم او را به یادی دردمندان داده اند از کف چرا دارد دریغ از وی کسی خود جان شیرین را

7 گذشتن نیست بر اهل نظر، آسان ازین گلشن بود خار تعلق هر گلی دامان گلچین را

8 پر است از گرد بی انصافی، این کلفت سرا واعظ همان بهتر که کس پوشد ز یاران چشم تحسین را

عکس نوشته
کامنت
comment