-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر من خمار خود ز لب یار بشکنم بازار کارخانهٔ اسرار بشکنم
2 بر بام هفت قلعهٔ گردون علم زنم دندان چرخ سرکش خونخوار بشکنم
3 در هم کشم طناب سراپرده کبود بند و طلسم گنبد دوار بشکنم
4 منجوق چتر خسرو سیاره بفکنم قلب سپاه کوکب سیار بشکنم
5 گر پای ازین دوایر کحلی برون نهم چون نقطه پایدارم و پرگار بشکنم
6 بر اوج این نشیمن سبز آشیان پرم نسرین چرخ را پر و منقار بشکنم
7 بفروزم از چراغ روان شمع عشق را ناموس این حدیقهٔ انوار بشکنم
8 تا کی طریق توبه و سالوس و معرفت جامی بده که توبه بیکبار بشکنم
9 خواجو بیا که نیم شب از بهر جرعهئی زنجیر و قفل خانه خمار بشکنم