گر رخ او ذره‌ای جمال از عطار نیشابوری غزل 365

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

گر رخ او ذره‌ای جمال نماید

1 گر رخ او ذره‌ای جمال نماید طلعت خورشید را زوال نماید

2 ور ز رخش لحظه‌ای نقاب برافتد هر دو جهان بازی خیال نماید

3 ذرهٔ سرگشته در برابر خورشید نیست عجب گر ضعیف حال نماید

4 مرد مسلمان اگر ز زلف سیاهش کفر نیارد مرا محال نماید

5 هر که به عشقش فروخت عقل به نقصان جمله نقصان او کمال نماید

6 دوش غمش خون من بریخت و مرا گفت خون توام چشمه زلال نماید

7 عشق حرامت بود اگر تو ندانی کین همه خون‌ها مرا حلال نماید

8 در دهن مار نفس در بن چاه است هر که درین راه جاه و مال نماید

9 گر تو درین راه خاک راه نگردی خاک تو را زود گوشمال نماید

10 چند چو طاوس در مقابل خورشید مرغ وجود تو پر و بال نماید

11 درنگر ای خودنمای تا سر مویی هر دو جهان پیش آن جمال نماید

12 هر که درین دیرخانه دردکش افتاد کور شود از دو کون و لال نماید

13 دیر که دولت سرای عالم عشق است دردکشی در هزار سال نماید

14 مثل و مثالم طلب مکن تو درین دیر کاینه عطار را مثال نماید

عکس نوشته
کامنت
comment