-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر در بند سودا نیست با من زلف مشکینش شکست نقد قلب من چرا شد رسم و آیینش
2 منش دیگر نمیگویم مکن چندین جفا آخر چو بهبودی نمیبینم ز دل کاو گفت چندینش
3 منجّم تا رخ یار و سرشکم دید، در خاطر به وجه نیک روشن شد حدیث ماه و پروینش
4 دلا فرهاد را زیبد ره و رسم وفاداری که سر رفت و نرفت از سر خیال شور شیرینش
5 خیالی طوطی طبعت همان رنگ سخن دارد که در آیینهٔ اول همیکردند تلقینش