رحمتی گر نکند بر دلم از خواجوی کرمانی غزل 601

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

رحمتی گر نکند بر دلم آن سنگین دل

1 رحمتی گر نکند بر دلم آن سنگین دل چون تواند که کشد بار غمش چندین دل

2 زین صفت بر من اگر جور کند مسکین من ور ازین پس ندهد داد دلم مسکین دل

3 من ازین در به جفا باز نگردم که مرا پای بندست در آن سلسلهٔ مشکین دل

4 با گلستان جمالش نکشد فصل بهار اهل دل را به تماشای گل و نسرین دل

5 خسرو ار بند وگر پند فرستد فرهاد برنگیرد بجفا از شکر شیرین دل

6 دلم از صحبت خوبان نشکیبد نفسی ای عزیزان من بیدل چکنم با این دل

7 نکند سوی دل خستهٔ خواجو نظری آه از آن دلبر پیمان شکن سنگین دل

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر