-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر عاصی، اگر مجرم، اگر بیدین، اگر مستم؛ به محشر کی گذارد دامن عفوت تهی دستم؟!
2 ز بس خواناست از پیشانیم خط گنهکاری تواند نامهٔ اعمال شد آیینه در دستم
3 خلاصی از غم دنیا، نباشد اهل دنیا را گشاد دل ندیدم تا به فکر این و آن بستم
4 نگاه ظاهر و باطن، یکی کردم؛ تو را دیدم رسا شد، این دو کوته رشته را با هم چو پیوستم
5 ندیدم کلفت از کس، تا نکردم کلفتی با کس نرنجیدم ز رنجانیدن کس، تا زبان بستم
6 نرنجانیدم از خود هیچکس را، غیر این واعظ که با سرپنجه تأثیر افغان خاطری خستم