- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نوشتم این غزل نغز با سواد دو دیده که بلکه رام غزل گردی ای غزال رمیده
2 سیاهی شب هجر و امید صبح سعادت سپید کرد مرا دیده تا دمید سپیده
3 ندیده خیر جوانی غم تو کرد مرا پیر برو که پیر شوی ای جوان خیر ندیده
4 به اشک شوق رساندم ترا به این قد و اکنون به دیگران رسدت میوه ای نهال رسیده
5 ز ماه شرح ملال تو پرسم ای مه بی مهر شبی که ماه نماید ملول و رنگ پریده
6 بهار من تو هم از بلبلی حکایت من پرس که از خزان گلشن خارها به دیده خلیده
7 به گردباد هم از من گرفته آتش شوقی که خاک غم به سر افشان به کوه و دشت دویده
8 هوای پیرهن چاک آن پری است که ما را کشد به حلقه دیوانگان جامه دریده
9 فلک به موی سپید و تن تکیده مرا خواست که دوک و پنبه برازد به زال پشت خمیده
10 خبر ز داغ دل شهریار می شوی اما در آن زمان که ز خاکش هزار لاله دمیده