1 می خوردم و از خمار رستم مخمور نیم که مست مستم
2 در کوی فنا فتاده بودم ساقی باقی گرفت دستم
3 رندانه حریف می فروشم می خوردم و توبه را شکستم
4 در دیر مغان ندیم عشقم زُنار ز زلف یار بستم
5 خورشیدم و سایه می نمایم این خرقه نگر که نیست هستم
6 شادی روان نعمت الله می خوردم و از خمار رستم