- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به دیده ای که ترا دیده ام نمی یارم کزان نظر به سوی دیگری به بار آرم
2 چه وقت بود که افتاد به تو آم سر و کار که کار سر شد و در سر نمی شود کارم
3 کجا روم، چه کنم کز تو هر کجا که روم کمند گیسوی تو می کند گرفتارم
4 کنون که پیش رخت همچو زلف می پیچم فرو گذاشت مکن این چنین به یک بارم
5 مخسپ ایمن از آهی که می زنم هر شب که فتنه بار توام تا به روز بیدارم
6 مرا به هر سختی از زبان غمزه مسوز به دست خویش بزن تیغ، اگر گنه کارم
7 به پیش روی تو از بیم آنکه کشته شوم چو شمع سوختم و دم زدن نمی یارم
8 فتاده بر در تو خسرو و ندانستی که اوفتاده خود را فرود نگذارم