جان به فدات می کنم، از امیرخسرو دهلوی غزل 1826

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

جان به فدات می کنم، بو که از آن من شوی

1 جان به فدات می کنم، بو که از آن من شوی مرده تنی من ببین، کوش کز آن من شوی

2 شد به بقین دیگران ماه تمام روی تو چشمه آفتاب شو، گر به گمان من شوی

3 چند به چربی زبان همچو چراغ سوزیم سوخته عاقبت گهی هم به زبان من شوی

4 گر به فغان من ترا دردسری ست، باز ده نیستم آن طمع که تو دردستان من شوی

5 سیم بگیرم از برت، گر بکنی عنایتی وام بخواهم از لبت، گر تو ضمان من شوی

6 برگذر دو چشم من کاب روانست در گذر پیش که غرقه ناگهان ز آب روان من شوی

7 فتنه خسروی به رخ، پهلوی من نشین دمی بو که به چیزی از بلا، فتنه نشان من شوی

عکس نوشته
کامنت
comment