1 رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی آمد به گوش ناگهم آواز بلبلی
2 مسکین چو من به عشق گلی گشته مبتلا و اندر چمن فکنده ز فریاد غلغلی
3 میگشتم اندر آن چمن و باغ دم به دم میکردم اندر آن گل و بلبل تاملی
4 گل یار حسن گشته و بلبل قرین عشق آن را تفضلی نه و این را تبدلی
5 چون کرد در دلم اثر آواز عندلیب گشتم چنان که هیچ نماندم تحملی
6 بس گل شکفته میشود این باغ را ولی کس بی بلای خار نچیدهست از او گلی
7 حافظ مدار امید فرج از مدار چرخ دارد هزار عیب و ندارد تفضلی