-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگوییدم وگر میرم به تعظیم سگان او بموییدم
2 مرا امروز در دار بلا جلوه ست بهر او سرود جلوه کان در نوحه گویند آن مگوییدم
3 شهید خنجر عشقم به خون دیده آلوده به خاکم همچنان پر خون در آرید و مشوییدم
4 گلی کز خاک من روید، به گوش اهل دل گوید که من بوی فلان دارم، مبوییدم، مبوییدم
5 همه جا از شهیدان نور خیزد وز دلم آتش نشان است این میان کشتگانش، گر بجوییدم
6 گر از گل گل شود پیدا، ز من خواهد زدن بویش نبوییدم که از غیرت بسوزم، گر ببوییدم
7 پس از کشتن که خون آلوده خسپد بر درش، خسرو از آن بهتر که با عزت به خون دیده شوییدم