امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو دهلوی

بدو بودم شبی، افسانه از امیرخسرو دهلوی غزل 1256

غزل 1256 ام از 2198 غزلیات

بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگوییدم

1 بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگوییدم وگر میرم به تعظیم سگان او بموییدم

2 مرا امروز در دار بلا جلوه ست بهر او سرود جلوه کان در نوحه گویند آن مگوییدم

3 شهید خنجر عشقم به خون دیده آلوده به خاکم همچنان پر خون در آرید و مشوییدم

4 گلی کز خاک من روید، به گوش اهل دل گوید که من بوی فلان دارم، مبوییدم، مبوییدم

5 همه جا از شهیدان نور خیزد وز دلم آتش نشان است این میان کشتگانش، گر بجوییدم

6 گر از گل گل شود پیدا، ز من خواهد زدن بویش نبوییدم که از غیرت بسوزم، گر ببوییدم

7 پس از کشتن که خون آلوده خسپد بر درش، خسرو از آن بهتر که با عزت به خون دیده شوییدم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگوییدم

شاعر شعر بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگوییدم چه کسی است ؟

شاعر شعر بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگوییدم امیرخسرو دهلوی می باشد.

شعر بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگوییدم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگوییدم چیست ؟

قالب شعر بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگوییدم غزل است

مضمون اصلی شعر بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگوییدم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر