- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوش در عیش و عشرتی بودم کز طرب تا بروز نغنودم
2 یا ربود و شراب و شمعی و من زحمت اندر میانه، من بودم
3 با وصالش غمی فرو گفتم وز جمالش دمی، بر آسودم
4 گاه کام نشاط خوش کردم گاه جام طرب به پیمودم
5 گره هجر و بند گیسوی یار هر دو با هم بلطف بگشودم
6 دست با چرخ در کمر گردم پای بر ماه و مشتری سودم
7 خواجه گیها، زمانه در سر داشت لیک من، بندگیش فرمودم
8 چار بوسم زیار را تب بود پنج دیگر ز راه بربودم
9 ده به بخشید بعد از آنم لیک بستدم بر لبش، به بخشودم
10 با چنین عیش ظلم باشد اگر گویم از بخت خود نه خشنودم