دوش در عیش و عشرتی بودم از اثیر اخسیکتی غزل 114

اثیر اخسیکتی

آثار اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

دوش در عیش و عشرتی بودم

1 دوش در عیش و عشرتی بودم کز طرب تا بروز نغنودم

2 یا ربود و شراب و شمعی و من زحمت اندر میانه، من بودم

3 با وصالش غمی فرو گفتم وز جمالش دمی، بر آسودم

4 گاه کام نشاط خوش کردم گاه جام طرب به پیمودم

5 گره هجر و بند گیسوی یار هر دو با هم بلطف بگشودم

6 دست با چرخ در کمر گردم پای بر ماه و مشتری سودم

7 خواجه گیها، زمانه در سر داشت لیک من، بندگیش فرمودم

8 چار بوسم زیار را تب بود پنج دیگر ز راه بربودم

9 ده به بخشید بعد از آنم لیک بستدم بر لبش، به بخشودم

10 با چنین عیش ظلم باشد اگر گویم از بخت خود نه خشنودم

عکس نوشته
کامنت
comment