بتن بودم امروز چون ناتوانی از اثیر اخسیکتی غزل 179

اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

بتن بودم امروز چون ناتوانی

1 بتن بودم امروز چون ناتوانی شدم با رفیقی سوی بوستانی

2 زهر سو که کردم سوی لاله زاری بهر سو که کردم نظر گلستانی

3 درختان بستان عروسان و هریک گشاد از زمین لاله گون بر، بیانی

4 ز نیلوفری آسمان گوی بسبزی چو صحرا شده روی بر آبدانی

5 چو دیدم من این صفه های عجایب یقین شد مرا صورت هر گمانی

6 از این باغ بهتر چه باشد بعالم که هم هست مستغنی از باغبانی

عکس نوشته
کامنت
comment