1 سوختم چندانکه سر زد شعله از پیراهنم آتش من بین مدار ایدوست دست از دامنم
2 بنده دلجویی مهر توام کز من ز عشق گر چه میرنجد نمیخواهد کز و دل برکنم
3 بد گمان با من مشو کز دفع تهمت پیش غیر با حریفان دگر لاف محبت میزنم
4 با وجود عشق پنهان گه گهی بی اختیار میکشم آهی و خلقی در گمان می افکنم
5 اهلی از داغ بتان چون کافرم آتش پرست اینقدر باشد که او در دیر و من در گلخنم