مرغی یگانه بودم یاری بدستم از اثیر اخسیکتی غزل 74

اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

مرغی یگانه بودم یاری بدستم آمد

1 مرغی یگانه بودم یاری بدستم آمد الحق شگرف صیدی، ناگه بدستم آمد

2 چون دید از جمالش چشمم گرفته مستی با غمزه معربد در چشم مستم آمد

3 تاراج طره او در هرچه بودم افتاد و آسیب غمزه او در هرچه هستم آمد

4 زنار بت پرستی بربست دل چونا گه از روی بت نکوتر یاری بدستم آمد

5 وقت است اگر بر آرم افغان زدل که برمن حورا، پیم نیامد زین بت پرستم آمد

6 بر گوشه بساطش بگرفت اثیر جائی کزوی نگاه کردم افلاک پستم آمد

عکس نوشته
کامنت
comment