1 مرا وقتی نگاری خرگهی بود که قدش غیرت سرو سهی بود
2 نه از باغش مرا برگ جدائی نه از سیبش مرا روی بهی بود
3 بشب روشن شدی راهم ز رویش ز مویش گر چه بیم گمرهی بود
4 ز چشم آهوانش خواب خرگوش نه از مستی ز عین روبهی بود
5 سخن کوته کنم دور از جمالش مراد از عمر خویشم کوتهی بود
6 رخم پر ناردان میشد ز خوناب که از نارش دمی دستم تهی بود
7 ز مردان رهش خواجو در این راه کسی کو جان بداد آنکس رهی بود