-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خواهم که روم زین جا پایم بگرفتستی دل را بربودستی در دل بنشستستی
2 سر سخره سودا شد دل بیسر و بیپا شد زان مه که نمودستی زان راز که گفتستی
3 برپر به پر روزه زین گنبد پیروزه ای آنک در این سودا بس شب که نخفتستی
4 چون دید که میسوزم گفتا که قلاوزم راهیت بیاموزم کان راه نرفتستی
5 من پیش توام حاضر گر چه پس دیواری من خویش توام گر چه با جور تو جفتستی
6 ای طالب خوش جمله من راست کنم جمله هر خواب که دیدستی هر دیگ که پختستی
7 آن یار که گم کردی عمری است کز او فردی بیرونش بجستستی در خانه نجستستی
8 این طرفه که آن دلبر با توست در این جستن دست تو گرفتهست او هر جا که بگشتستی
9 در جستن او با او همره شده و میجو ای دوست ز پیدایی گویی که نهفتستی