1 نسیم صبح میخواهم که شاخ گل بجنباند بسرو قامت ساقی گل صد برگی افشاند
1 دید چشمم پای او بر خاک و خاک ره نگشت خاک در چشمم چرا خاک ره آن مه نگشت
2 تا ندادم جان، طبیب دل نیامد بر سرم کس طبیب دردمندان حسبه لله نگشت
1 وقت مستی چون عرق از روی دلجوی تو خاست چشمه آب حیات از هر بن موی تو خاست
2 هرکه روزی عشق کشتش زنده شد در کوی تو شور و غوغای قیامت در سر کوی تو خاست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به