-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 قلم گرفتم و میخواستم که بر طومار تحیتی بنویسم بسوی یار و دیار
2 برآمد از جگرم دود آه و آتش دل فتاد در نی کلکم ز آه آتش بار
3 امید بود که کاری برآید از دستم ز پا فتادم و از دست برنیامد کار
4 اگر چه باد بود پیش ما حکایت تو برو نسیم و پیامی از آن دیار بیار
5 کدام یار که او بلبل سحر خوانرا ز نوبهار دهد مژده جز نسیم بهار
6 ز دور چرخ فتادم بمنزلی که صبا سوی وطن نبرد خاک من برون ز غبار
7 خیال روی نگارین آن صنم هر دم کنم بخون جگر بر بیاض دیده نگار
8 دلم به سایهٔ دیوار او بود مائل در آن زمان که گل قالبم بود دیوار
9 میان او بکنارت کجا رسد خواجو کزین میان نتواند رسید کس بکنار