1 تا شربت عاشقی چشیدم زغمت هر بد که گمان بری کشیدم زغمت
2 قصه چکنم، بجان رسیدم زغمت آن به که نگویم، آنچه دیدم زغمت
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 رمضان سایه رحیل افکند خیمه همچون دل از جهان برکند
2 مهر او بر گر فتمان چو بخار باز، چون قطره بر زمین افکند
1 ای کلک تو بر لوح عطارد زده ابجد عنوان نسب نامه آدم باب وجد
2 هم کاهل هامونی با حلم تو مسرع هم شبرو گردونی با عزم تو معقد
1 ای بر همه دشمنان مُقدم اکرمت جمال خیر مَقدم
2 خرگاه شرف زدی دگر بار بر دامن این کبود طارم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به