گمان مبر که دلم میل دوستان از خواجوی کرمانی غزل 386

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

گمان مبر که دلم میل دوستان نکند

1 گمان مبر که دلم میل دوستان نکند چرا که مرغ چمن ترک بوستان نکند

2 کسی که نقد خرد داد و ملک عشق خرید اگر ز سود و زیان بگذرد زیان نکند

3 بجان دوست که گنج روان دلی یابد که او مضایقه با دوستان بجان نکند

4 شب رحیل خوشا در عماری آسودن بشرط آنکه جرس ناله و فغان نکند

5 چه باشد ار نفسی ساربان در این منزل قرار گیرد و تعجیل کاروان نکند

6 شهی که بادهٔ روشن کشد بتیره شبان معینست که اندیشه از شبان نکند

7 چو خامه هر که حدیث دل آورد بزبان طمع مدار که سر بر سر زبان نکند

8 زبان شمع جگرسوز از آن برند بگاز که از فسرده دلان راز دل نهان نکند

9 جهان بحال کسی ملتفت شود خواجو که التفات به نیک و بد جهان نکند

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر