-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 همه عارض تو بینم، چو نظر بر آب دارم همه چهره ی تو بوسم، چو بکف شراب دارم
2 بدعا لب توخواهم، پس از آن چو اشک ریزم رخ خویشتن برنگ لب تو خضاب دارم
3 تو نقاب رسته دُرّ ز عقیق ناب داری من خسته دل در اشگی، ز عقیق ناب دارم
4 بدو زلف باز چنگل چه نکو بطم گرفتی چو زاشک دیده دیدی، که وطن درآب دارم
5 همگان ز آتش تو، شده اند کرم و روشن من تنگ روزی از وی، نه تبش نه تاب دارم
6 پو بدیدنی مجرد، دل و دین نهاده باشم نه تو و نه منت تو، مه و آفتاب دارم
7 به نقاب در نشستی، که نهان و مه به بینی من از آن نهان خود را ز تو در نقاب دارم
8 چو عذاب تو عتاب است و جفای تو جدائی دل از این جفا ندارم سر آن عذاب دارم
9 ز سر فسوس گفتی که اثیر هیچ داری اگرم بجان امانی بدهی، جواب دارم
10 ز تحمل که باشد ز تو کهنه عاشقان را گله نیست یار بد عهد، دلی خراب دارم