امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو دهلوی

بگویم حال خویشت، از امیرخسرو دهلوی غزل 1247

غزل 1247 ام از 2198 غزلیات

بگویم حال خویشت، لیک از آزار می‌ترسم

1 بگویم حال خویشت، لیک از آزار می‌ترسم وگر ندهم برون، ز اندیشه گفتار می‌ترسم

2 چه حال است این که از بیم رقیبان ننگرم رویت؟ هوس می‌آیدم گل چیدن و از خار می‌ترسم

3 معاذالله که از مردن بترسم در غمت، لیکن ز داغ دوری و محرومی دیدار می‌ترسم

4 دلی دارم کباب از دست غم، پیشت کشم، لیکن ز خوی نازک آن نرگس خونخوار می‌ترسم

5 تو شب در خواب مستی و مرا تا روز بیداری مخسپ ایمن که من زین دیده بیدار می‌ترسم

6 جوانی، خنده بر خونابه پیران مکن، زیرا تو می‌خندی و من زین گریه بسیار می‌ترسم

7 مرا زین دیده آزار جراحت می‌تراود دل مبادا کاندر او ماند از این آزار می‌ترسم

8 ز درد من دلت هر سوی زحمت می‌کند، لیکن ز بسی سامانی بخت پریشان کار می‌ترسم

9 نیم خسرو که فرهادم، نمانده جانم از عشقت اگر مانده‌ست، از شیرینی گفتار می‌ترسم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بگویم حال خویشت، لیک از آزار می‌ترسم

شاعر شعر بگویم حال خویشت، لیک از آزار می‌ترسم چه کسی است ؟

شاعر شعر بگویم حال خویشت، لیک از آزار می‌ترسم امیرخسرو دهلوی می باشد.

شعر بگویم حال خویشت، لیک از آزار می‌ترسم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر بگویم حال خویشت، لیک از آزار می‌ترسم چیست ؟

قالب شعر بگویم حال خویشت، لیک از آزار می‌ترسم غزل است

مضمون اصلی شعر بگویم حال خویشت، لیک از آزار می‌ترسم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر